نوای کربلا

نوای کربلا

شعر و دانلود مداحی و تصاویر مذهبی - نیست ما را جز دلی مشتاق دیدار حسین ...
نوای کربلا

نوای کربلا

شعر و دانلود مداحی و تصاویر مذهبی - نیست ما را جز دلی مشتاق دیدار حسین ...

شهید خط مقدم فقط اباالفضل است

نوای سینه به هر دم فقط اباالفضل است 
یگانه صاحب پرچم فقط اباالفضل است 

رعیت‌اند همه خلق و پادشاه است او 
بدان که مالک ما هم فقط اباالفضل است 

کسی که زینب کبری به او قسم می‌خورد 
یقین بدان که در عالم فقط اباالفضل است 

کسی که برد غم او نگاه زینب را 
میان هاله‌ای از غم فقط اباالفضل است 

در آن مکان که دو دست بریده افتاده 
نوشته صاحب زمزم فقط اباالفضل است 

زچشم پاره او می‌توان چنین فهمید 
به چشم فاطمه محرم فقط اباالفضل است 

میان آن همه عاشق که جان فدا کردند 
شهید خط مقدم فقط اباالفضل است

علم بر دوش...



علم بر دوش او مجنون‌تر از لیلای محزون است

پریشان‌تر زباد و گیسوان بید مجنون است

 

به سوی آب می‌تازد، به سوی تشنه‌تر گشتن

به سوی منزل آخر، ‌که پشت وادی خون است

 

کف دستی ز آب آورد بالا در میانش دید

نگین تشنه پیغمبری که فخر گردون است

 

به آب افزوده شد آبی که در کف داشت از آن روز

پریشان لبش اروند و بهمن‌شیر و کارون است

 

گرفته در بغل چون جان شیرین، مشک و می‌تازد

به زیر بارش تیری که از اندازه بیرون است

 

به سقا گفت مولا با دلی خونین‌تر از فریاد

نمی‌دانی برادر بعد تو احوال من چون است

 

شکسته از غمت جام من ای قدقامت مستی

دلم ای جوهر هستی چو چشمت فرق در خون است

 

و سقا گفت از شرم است نه از جویبار و خون

اگر روی من ای خورشید عالم‌تاب گلگون است

 

حسین آرام می‌بوسد نگاه بی‌فروغی را

که زهرا تا قیامت از وفاداریش ممنون است

ساده می‌گویم که قلبم جای پای توست


ساده می‌گویم که قلبم جای پای توست

دیدگانم نیز رد پای توست

 

این توهستی جای خون در رگ رگم

این دل و جان نیزهم مأوای توست

 

عقل، کفش کهنه‌ای درپای تو

عشق، موج سرکش دریای توست

 

عشق تو ما را ضمانت می‌کند

عاشقی یک جرعه از معنای توست

 

هرچه زیبائیست در روی زمین

پرتوی از تابش سیمای توست

 

غنچه‌ها نام تو را وا می‌شوند

هرشکفتن لهجه شیوای توست

 

با بهاری که تو بر پا کرده‌ای

سرو مفتون قد و بالای توست

 

می‌زند بر سینه‌ی دل با یاد تو

کربلای سینه عاشورای توست

 

 بر گرفته از کتاب ؛در ردیف باران

یاعباس


کیست عاشق آن که تا پروانه سان پروا کند

جاى در آتش ز شوق شمع، بى پروا کند

 

کیست عاشق در جهان چون سرور آزادگان

کو به خون پاک خود اسلام را احیا کند

 

کیست عاشق آن که با ایثار اکبر چون خلیل‏

راز عشق بى نشان را در جهان افشا کند

 

کیست عاشق آن که از دریا برآید خشک لب‏

وز غم طفلان ز غیرت دیده را دریا کند

 

جان به قربان علمدارى که گر دستش فتاد

درگه اعجاز، چون موسى ید بیضا کند

 

دست عباس دلاور گشت در میدان قلم

تا بدان طومار مردى را به خون امضا کند