نوای کربلا

نوای کربلا

شعر و دانلود مداحی و تصاویر مذهبی - نیست ما را جز دلی مشتاق دیدار حسین ...
نوای کربلا

نوای کربلا

شعر و دانلود مداحی و تصاویر مذهبی - نیست ما را جز دلی مشتاق دیدار حسین ...

یا ابوالفضل

آسمان تکیه به دستان تو دارد عباس


در کنار علقمه سروى ز پا افتاده است

در کنار علقمه سروى ز پا افتاده است

 

یا گلى از گلشن آل عبا افتاده است

 

در زمین پر بلاى نینوا با شور و آه

 

ناله جانسوز ادرک یا اءخاه افتاده است

 

شه سوار اسب شد با سر به میدان روى کرد

 

تا ببیند جسم عباسش کجا افتاده است

 

ناگهان از صدر زین افکند خود را بر زمین

 

دید بسم الله ! ز قرآن جدا افتاده است

 

پاره قرآن ببوسید و پى اصلش دوید

 

مصحف ناطق کجا یارب ز پا افتاده است ؟!

 

تا کنار نهر علقم ، بوى عباسش کشید

 

دید اندر خاک و خون قد رسا افتاده است

 

کرده در دریاى خون ماه بنى هاشم افول

 

تشنه لب ، سقا ز جور اشقیا افتاده است !

 

دست خود را بر کمر بگرفت و آهى بر کشید

 

گفت پشت من ز هجرانت دو تا افتاده است

 

خیز و بر پا کن لوا، ابى ببر در خیمه ها

 

از عطش بنگر چه شورى خیمه ها افتاده است

 

هر چه شه نالید، عباسش ز لب لب برنداشت

 

دید مرغ روح او سوى سما افتاده است

 

شه به سوى خیمه با پاى پیاده رهسپار

 

در حرم شد؛ دید افغان و نوا افتاده است

 

گفت پس جسم برادر را برم اندر حرم

 

دید هر عضوى ز اعضایش جدا افتاده است

 

جمله مى گفتند: سقا - اى پدر جان - دیر کرد

 

بر سر سقاى ما بابا چه ها افتاده است ؟

 

حال زینب را بگو (علامه ) از شه چون شنید

 

دست عباس علمدارش جدا افتاده است

 دیگر عناوین این صفحه : عباس یا عباس  ابوفاضل یا ابوفاضل ابالفضل یا ابالفضل کاشف الکرب حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام  قمر بنى هاشم باب الحوائج  طیار  الشهید  العبدالصالح  السقاء سپهسالار حامى الظعینه المستجار قهرمان علقمى پرچمدار علمدار حسینیل کربلا   

استمداد حضرت ابوالفضل (ع)از امام حسین (ع)


اى که خاک قدمت سرمه چشم تر من

 

کن قدم رنجه بیا پاى بنه بر سر من

 

خانه زاد توام اى سرور اقلیم وجود

 

افتخار است بگویى تو اگر نوکر من

 

مرتضى از نجف آمد، توهم از خیمه بیا

 

کن خلاص از غم حسرت دل غمپرور من

 

حسرتم بود نبود ام بنینم به کنار

 

مادرت فاطمه آمد عوض مادر من

 

دستم افتاد و نگون گشت علم غرقه به خون

 

واژگون گشت ز مرکب چو علم پیکر من

 

اى پناه همه مظلوم ز پا افتاده

 

وقت آن است که دستى بکشى بر سر من

 

دستگیر همه وامانده ، بیا دستم گیر

 

از ره لطف ، فشان آب بر این آذر من

 

نگران توام اى شاه که جان بسپارم

 

خنجر قاتل دون آمده بر حنجر من

 

شاهبازت به کف کرکس دون افتاده

 

دست تقدیر بر افکنده ز تن شهپر من

 

مى نمودم به سوى خرگه سلطان پرواز

 

کوفیان گر ز ره کینه بکند پر من

 

بجز از دیدن وجه الله باقى رویت

 

آرزوى دگرى نى به دل مضطر من

 

نام تو در لب و، بر خاک همى مالم رخ

 

مى نویسد به زمین نام تو چشم تر من

 

دادن دست به عشقت چه لیاقت دارد

 

اى به قربان تو بشکسته سر اى سرور من

 

من (حسینى ) نسبم ، چشم به دست کرمت

 

خالى از قول اباطیل رود دفتر من

 

همه عمرم ، به تو من گفته ام آقا، مولا

 

از ره لطف بگو نوکر من ، چاکر من

 دیگر عناوین این صفحه : عباس یا عباس ابوفاضل یا ابوفاضل ابوالفضل یا ابوالفضل کاشف الکرب حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام  قمر بنى هاشم باب الحوائج  طیار  الشهید  العبدالصالح  السقاء سپهسالار حامى الظعینه المستجار قهرمان علقمى پرچمدار علمدار حسین   یل کربلا

مادرم داد به من ، درس وفادارى را

بر لب آبم و داغ لبت مى میرم

 

هر دم از غصه جانسوز تو آتش گیرم

 

مادرم داد به من ، درس وفادارى را

 

عشق شیرین تو آمیخته شد با شیرم

 

گاه سردار و علمدارم و گاهى سقا

 

که به پاس حرمت ، گشت زنان ، چون شیرم

 

سعیها کرد عدو، تا کندم از تو جدا

 

با وجودت ، که تواند که کند تسخیرم ؟

 

در نگاه غضب آلوده من ، دشمن دید

 

که چو شیرى من ازین جیفه دنیا سیرم

 

بوته عشق تو کرده است مرا چون زرناب

 

دیگر این آتش غمها ندهد تغییرم

 

گر مرا شور جوانى و بهار عمر است

 

از خزان تو دگر اى گل زهرا پیرم

 

سعى بسیار نمودم که کنم سیرابت

 

گشتم آخر خجل از کوشش بى تاثیرم

 

اکبرت کشته شد و نوبتم آخر نرسید

 

سینه ام تنگ شد از بس که بود تاخیرم

 

غیرتم گاه نهیبم زند: از جا برخیز

 

لیک فرمان مطاع تو شود پاگیرم

 

تا که مامور شدم علقمه را فتح کنم

 

آیت قهر، بیان شد زلب شمشیرم

 

سایه پرچم تو کرد سرافراز مرا

 

عشق تو، کرد عطا دولت عالمگیرم

 

کربلا کعبه عشق است و، من اندر احرام

 

شد درین قبله عشاق ، دو تا تقصیرم

 

دست من ، خورد به آبى که نصیب تو نشد

 

چشم من ، داد از آن آب روان تصویرم

 

باید این دیده و این دست ، دهم قربانى

 

تا که تکمیل شود حج من و تقدیرم

 

زان جهت ، دست و پاى تو فشاندم برخاک

 

تا کنم دیده فدا، چشم به راه تیرم

 

اى قد و قامت تو، معنى قد قامت من

 

اى که الهام عبادت ، ز وجودت گیرم

 

وصل شد حال قیامم ، ز عمودى به سجود

 

بى رکوع است نماز من و این تکبیرم

 

جسدم را به سوى خیمه اصغر نبرید

 

که خجالت زده ز آن تشنه لب بى شیرم

 

تا کند مدح ابوالفضل ، امام سجاد

 

نارسا هست (حسان ) شعر من و تقریرم

دیگر عناوین این صفحه : عباس یا عباس  ابوفاضل یا ابوفاضل ابوالفضل یا ابوالفضل کاشف الکرب حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام  قمر بنى هاشم باب الحوائج  طیار  الشهید  العبدالصالح  السقاء سپهسالار حامى الظعینه المستجار قهرمان علقمى پرچمدار علمدار حسین   یل کربلا