نوای کربلا

نوای کربلا

شعر و دانلود مداحی و تصاویر مذهبی - نیست ما را جز دلی مشتاق دیدار حسین ...
نوای کربلا

نوای کربلا

شعر و دانلود مداحی و تصاویر مذهبی - نیست ما را جز دلی مشتاق دیدار حسین ...

على على


اگر تو را نداشتم، بدان خدا نداشتم

آری خدا نداشتم، اگر تو را نداشتم

نبود اگر کرامتت، نبود اگر طبابتت

هزار درد داشتم ولی دوا نداشتم

به نام تو خدا صفا به زندگیم داده است

بدون نام تو در این جهان صفا نداشتم

نوای من علی علی،صدای من علی علی

بدون این علی علی،خدا خدا نداشتم

سنگ شدم طلا شدم،شاه شدم گدا شدم

چه می شدم اگر علی مرتضی نداشتم

اگر نبود زادگاه تو قسم به فاطمه

این همه سمت کعبه هم برو بیا نداشتم

من اسمه دوا علی و ذکره شفا علی

کمیل تو اگر نبود به لب دعا نداشتم

نبودی یا علی اگر، حسن نبود و هم حسین

بدون تو مدینه و کرب و بلا نداشتم

 

علی اکبر لطیفیان

علی پرست گناهش چیست؟

بیا دوباره برای ما بخوان تو خطبه‌ی خلقت را

که پرده پرده فرو ریزی از این زمانه جهالت را

 

بگو برای زمینی‌ها از آسمان و از اسرارش

تویی که چشم خدا هستی که دیده غیب و شهادت را

 

آهای صاحب انگشتر! دلم چه خوش شده حالا که

به دست‌های تو بخشیدند کلید آتش و جنت را

 

حدود مُلک تو دل‌هایی است که گِرد روح تو می‌چرخند

چه باک اگر که بیندازی شبی مهار خلافت را

 

علی پرست گناهش چیست؟ که تو شبیه خدا هستی

چرا که آینه هم اینقدر نشان نداده شباهت را

 

نماز رو به نجف چندی است نخوانده‌ام من و بیمارم

مریض گشته‌ام از وقتی که ترک کرده‌ام عادت را

 

برادران مسلمانم! قسم به کعبه که حیرانم

چگونه دم زده‌اید از عشق بدون آنکه ولایت را...

 

ابوتراب غزل‌هایم! لغات من همه از خاکند

تو روح دادی و باور کرد دلم وقوع قیامت را

وصـیـّت هـاى امام علی (ع )

شـیـخ مـفید و شیخ طوسى از حضرت امام حسن علیه السّلام روایت کرده اند که فرمود چون پـدر بـزرگـوار مـرا هـنـگـام وفات رسید چنین ما را وصیّت کرد که این چـیـزى اسـت کـه وصـیـّت مـى کـنـد بـه آن عـلى بـن ابى طالب برادر و پسر عمّ و مصاحب رسـول خـدا صـلى اللّه عـلیـه و آله و سلّم ، اوّل وصیّت من این است که شهادت مى دهم به وحـدانـیـّت خـدا و ایـنـکـه مـحـمـّد صـلى اللّه عـلیـه و آله و سـلّم بـنـده خـدا و رسـول و بـرگـزیده اوست و خدا او را به علم خویش اختیار کرد و او را پسندید و گواهى مـى دهـم کـه خـدا مـردگـان را از گـور خـواهـد بـرانـگـیـخـت و از اعـمـال مـردم پـرسـش خـواهـد نـمـود و دانا است به آنچه در سینه هاى مردم پنهان است ، اى فـرزنـد مـن حـسـن ! تـرا وصـیـّت مـى کـنـم بـدانـچـه رسـول خـدا صـلى اللّه عـلیـه و آله و سلّم مرا وصیّت فرمود و تو کافى هستى از براى وصایت ، چون من از دنیا بروم و امّت با تو در طریق مخالفت باشند ملازم خانه خود باش و بـر خـطیئه خود گریه کن و دنیا را مقصود بزرگ خویش مساز و در طلبش متاز و نماز را در اوّل وقـت آن به پا دار و زکات را در وقت خود به اهلش برسان و در کارهاى شبهه ناک خـامـوش باش و هنگام خشم و رضا به عدل و اقتصاد رفتار کن و با همسایگان نیکو سلوک کـن و مـهـمان را گرامى دار و بر ارباب مشقّت و بلا ترحم کن و صله رحم کن و مسکینان را دوسـت دار و بـا ایـشـان مـجـالسـت کـن و تـواضـع و فـروتـنـى کـن کـه آن افـضل عبادات است و آرزو و آمال خویش را کوتاه کن و مرگ را یاد مى کن و ترک کن دنیا را و طـریـقـه زهد پیش آر؛ زیرا که تو رهینه مرگى و هدف بلائى و افکنده رنج و عنائى و ترا وصیّت مى کنم به خشیت و ترس از خداوند جبّار در پنهان و آشکار و نهى مى کنم ترا از آنـکـه بـى انـدیـشـه و تـاءمـّل در گـفـتـن و کـردن سـرعـت کـنى و در کار آخرت ابتدا و تـعـجـیـل نـمـا و در امر دنیا تاءنى و مسامحه نما تا رشد و صلاح تو در آن بر تو معلوم شـود. و بـپـرهـیـز از جـاهـائى کـه مـحـلّ تـهـمـت اسـت و از مـجـلسـى کـه گـمـان بـد بـه اهـل آن بـرده مـى شـود؛ چه همانا همنشین بد ضرر مى زند همنشین خود را، اى فرزند من ! از بـراى خـدا کـار مى کن و از فحش و هرزه گوئى زبان خود را زجر میکن و امر به معروف و نهى از منکر کن و با برادران دینى از براى خدا برادرى کن و صالح را به جهت صلاح او دوسـت مـیـدار و بـا فـاسـقـان مـدارا کـن کـه ضـرر بـه دیـن تـو نـرسـانـنـد و در دل ، ایـشـان را دشـمـن دار و کـردار خـود را از کـردار ایـشـان جـدا کـن تـا آنـکـه مـثـل ایـشـان نباشى . و در معبر و راهها منشین و با سفیهان و جاهلان مجادله و ممارات مکن و در مـعـیـشـت خود میانه روى کن و در عبادت خویش نیز به طریق اقتصاد باش و بر تو باد در عـبـادات بـه عبادتى که بر آن مداومت نمائى و طاقت آن داشته باشى و خاموشى اختیار کن تـا از مـفـاسـد زبان سالم بمانى و زاد خویش را در سفر آخرت از پیش فرست و یادگیر نـیـکـوئیـهـا و خـیـر را تـا دانـا بـاشـى و ذکـر کـن خـدا را در هـمـه حـال و بـر خـُردان اهـل خویش رحم کن و پیران ایشان را توقیر و تعظیم کن و هیچ طعامى را مـخور تا آنکه پیش از خوردن از آن ، قدرى تصدق کنى و بر تو باد به روزه داشتن که آن زکات بدن و سپر آتش جهنّم است و با نفس خود جهاد مى کن و از جلیس خود در حذر باش و از دشمن اجتناب جوى و بر تو باد به مجالسى که ذکر خدا در آن مى شود و دعا بسیار کـن . ایـنـهـا وصـیـّتـهـاى مـن است و من در نصیحت تو اى فرزند تقصیر نکردم ، اینک هنگام مـفـارقـت و جـدائى اسـت ، ترا وصیّت مى کنم که با برادر خود محمد نیکوئى کنى ؛ چه او برادر و فرزند پدر تُست و مى دانى که من او را دوست مى دارم و امّا برادرت حُسین ، پس پـسـر مـادر تـو و بـرادر اعیانى تُست و ترا در باب او احتیاج به وصیّت نیست و خداوند خـلیـفـه مـن اسـت بـر شـمـا و از او مـسـئلت مـى کـنـم کـه احوال شما را به اصلاح آورد و شرّ ستمکاران و طاغیان را از شما بگرداند، بر شما است کـه شـکـیـبـائى کـنـیـد و پـاى اصـطـبـار اسـتـوار داریـد تـا امـر خـدا نـازل شـود و فـرح شـمـا در رسـد و نـیـسـت قـوّت و قـدرتـى مـگـر بـه خداوند علىّ عظیم .

و از حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام مروى است که امیرالمؤ منین علیه السّلام امام حسن را فرمود: از براى من چهار قبر در چهار موضع حفر کن : یکى در مسجد کوفه ، دوم در میان رَحـْبـَه ، سـوم در نـجـف ، چـهـارم در خـانـه جـُعـْدَة بـن هـُبـَیـره تـا کـس در قـبـر مـن راه نبرد .

پس حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام با فرزندان خود فرمود: زود باشد که فتنه ها از هر جانب رو به شما آورد و منافقان این امّت کینه هاى دیرینه خود را از شما طلب نمایند و انـتـقـام از شما بکشند، پس بر شما باد به صبر که عاقبت صبر، نیکو است ؛ پس رو به جـانب حَسَنَیْن علیهماالسّلام نمود فرمود که بعد از من بر خصوص شما فتنه هاى بسیار واقع خواهد شد از جهت هاى مختلفه ، پس صبر کنید تا خدا حکم کند میان شما و دشمنان شما و او بـهـتـریـن حـکم کنندگان است پس به امام حسین علیه السّلام رو کرد و فرمود: اى ابا عبداللّه ! ترا این امّت شهید مى کنند پس بر تو باد به تقوى و صبر در بلاد پس لختى بى هوش شد چون به هوش آمد فرمود: اینک رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلّم و عمّ مـن حـمـزه و بـرادرم جعفر نزدیک من آمدند و گفتند زود بشتاب که ما مشتاق و منتظر توایم ! پس دیده هاى مبارک خود را گردانید و به اهل بیت خود نظر کرد و فرمود که همه را به خدا مى سپارم خدا همه را به راه حقّ و راست دارد و از شرّ دشمنان حفظ نماید، خدا خلیفه من است بـر شـمـا و خـدا بـس اسـت بـراى خـلافـت و نـصرت ، آنگاه فرمود: بر شما باد سلام اى فرشتگان خدا .

ثـُمَّ قـال : (لِمـِثـْلِ ه ذا فـَلْیـَعـْمـَلِ الْع امـِلُونَ) (اِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذینَ اتَّقَوْا وَالَّذینَهُمْ مُحْسِنُونَ )

از بـراى مـثـل ایـن مـقـام و مـنـزلت باید عمل کنند عمل کنندگان ، به درستى که خداوند با پـرهـیزکاران و نیکوکاران است . پس جبین مبارکش در عرق نشست و چشم هاى مبارک را بر هم گذاشت و دست و پاى را به جانب قبله کشید و گفت :

اَشْهَدُ اَنْ لا اِل هَ اِلا اللّهُ وَحَدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَاَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ

ایـن بـگـفـت و بـه قـدم شـهادت به سوى جنّت خرامید صلوات اللّه علیه و لعنة اللّه على قـاتـِلِه . و ایـن واقـعـه هـایـله در شـب جـمـعـه بـیـسـت و یـکـم شهر رمضان سال چهلم از هجرت بود .

برگرفته از منتهی الامال مرحوم حاج شیخ عباس قمی

دیگر عناوین این صفحه : وصیت نامه حضرت امـیـرالمـومـنـیـن (ع ) امام علی  علی بن ابی طالب  ابوتراب  یا علی   حیدر   یا حیدر  حیدرکرار   یا حیدر کرار    اسد الله الغالب

حدیثی در وصف امیر المومنین علی بن ابی طالب (ع)


خداى عزوجل هر علمى که به پیغمبرش‏(ص) آموخت امر فرمود که به امیرالمؤمنین‏(ع ) بیاموزد و او در علم وى شریکست

بَابُ أَنّ اللّهَ عَزّ وَ جَلّ لَمْ یُعَلّمْ نَبِیّهُ عِلْماً إِلّا أَمَرَهُ أَنْ یُعَلّمَهُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَنّهُ کَانَ شَرِیکَهُ فِی الْعِلْمِ‏

حمران گوید: امام صادق(ع) فرمود: جبرئیل (ع) دو انار براى پیغمبر صلى الله علیه و آله، آورد، رسول خدا صلى الله علیه و آله یکى را خورد و دیگرى را دو نیمه کرد، نیمى را هم خورد و نیمى را به على خورانید پس پیغمبر صلى الله علیه و آله فرمود: برادرم! مى‏دانى این دو انار چه بود؟ گفت: نه، فرمود اما اولى نبوت بود که (مخصوص منست و) ترا از آن بهره‏جوئى نیست و اما دیگرى علم و دانش بود که تو در آن با من شریک هستى .

من گفتم: چگونه على در علم شریک پیغمبر بود؟ فرمود: خدا هیچ علمى را بمحمد صلى الله علیه و آله نیاموخت جز آنکه باو دستور داد که آنرا بعلى(ع) بیاموزد.

امام باقر(ع) فرمود: جبرئیل (ع) دو انار بهشتى آورد و هر دو را به آن حضرت داد، پیغمبر صلى الله علیه و آله یکى را خورد و دیگرى را از میان دو نیمه کرد، سپس نیمى را بعلى علیه السلام داد تا بخورد، آنگاه  فرمود: اى على! انار اولى را که من خوردم نبوت بود که ترا در آن بهره‏ئى نیست و دیگرى علم و دانش بود که تو با من در آن شریک هستى .

محمد بن مسلم گوید: شنیدم امام باقر(ع) مى‏فرمود: جبرئیل براى محمد صلى الله علیه و آله دو انار بهشتى آورد، على علیه‏السلام او را ملاقات کرد و گفت: این دو انار که در دست دارى چیست؟ گفت اما این یکى نبوت است که تو از آن بهره‏ئى ندارى و اما این یکى علمست، سپس رسول خدا صلى الله علیه و آله آن را دو نیمه کرد، نیمى را به على داد و نیمى را خود گرفت، سپس فرمود: در این تو با من شریک هستى و من با تو .

پس امام باقر(ع) فرمود: بخدا که پیغمبر صلى الله علیه و آله از آنچه خدایش تعلیم داد حرفى نیاموخت جز آنکه آنرا بعلى تعلیم  داد، سپس آن علم به ما رسید، آنگاه دست بر سینه خود نهاد .

اصول کافى جلد 1 صفحه: 393 روایة: 3