چه شود که اى شه لافتى نظرى به جانب ما کنى |
که به کیمیا نظاره اى مس قلب تیره طلا کنى |
یمن از عقیق تو آیتى ، چمن از رخ تو روایتى |
شکر از لب تو حکایتى ، اگرش چه غنچه تو واکنى |
به نماز لب تو تکلّمى ، به نماز غنچه تبسّمى |
به تکلّمى و تبسّمى ، همه دردها تو دوا کنى |
تو شه سریر ولایتى ، تو مه منیر هدایتى |
چه شود که گهى به عنایتى ، نگهى به سوى گدا کنى |
تو به شهر علم نبىّ درى ، تو ز انبیاء همه برترى |
تو غضنفرىّ و تو صفدرى ، چه میان معرکه جا کنى |
تو زنى به دوش نبى قدم ، فکنى بُتان همه از حرم |
حرم از وجود تو محترم ، تو لواى دین به پا کنى |
اجرکم علی الله. لطف کنید انتهای اشعار نام سراینده آن شعر رابنویسید.خسته نباشید.یاحق