گوش تا گوش تو ای غنچه گلستان شده است
آب آب لب تو بانی باران شده است
خون حلق تو نرفته نفست بند آمد
که به یک چشم زدن جسم تو بی جان شده است
از زمین می رود این بار به سمت ملکوت
قطره هایی که پر از باده عرفان شده است
تو که سیراب شدی تازه دلم می سوزد
از همین خشکی زخمی که نمایان شده است
تو به اندازه خون پدرت مظلومی
غصه ات بر جگرم داغ دو چندان شده است
کاش می شد پسرم زیر عبا گریه کنم
ناله ام در دل هر هلهله پنهان شده است
مادرت بند دلش بسته به گیسوی تو بود
مادرت چشم به راه است و پریشان شده است
ردپایی که چنین دور خودش چرخیده است
حال روز پدری هست که حیران شده است
محمد امین سبکبار
رفتی علی بدون تو بی بال وپر شود؟
بعداز تو کیست تاکه برایم سپر شود؟
الان مغیره آمد ازاینجا عبور کرد
می خواست تادوباره حسن خونجگر شود
یادم نمی رود که همه داد می زدند
طوری لگد بزن که علی بی پسر شود
رنجی کشیده ای که خودم دانم وخودت
رفتی بدون اینکه کسی باخبر شود
حالا برای نبش مزار تو آمدند
تازخم کاری جگرم بیشترشود
زهراقرار بود بمانی کنارمن
نه اینکه بی تو شوهر تو دربدر شود
این ذوالفقار بی تو برایم عصاشده
رفتی که ذوالفقار علی بی اثرشود
مهدی نظری
مادر مهربان من بای ذنب قتلت
هیزم هیزم آتش آورد عدوی ما
شعله بر آتش کین میزند به سوی ما ...
مجید رضا نژاد فاطمیه