گریه میکنم
لبریز آه و ندبه و غم گریه میکنم
دلتنگم و به یاد حرم گریه میکنم
شایستة زیارت شش گوشه نیستم
این روزها به حال خودم گریه میکنم
تا تلّ زینبیّه و گودال قتلگاه
تا خیمه ها قدم به قدم گریه میکنم
با علقمه، به یادت لبت آب میشوم
با روضه های مشک و علم گریه میکنم
حتی اگر که خون بچکد از نگاه من
هر صبح و شام نه، همه دم گریه میکنم
.... گفتند چشم خواهرت از دست رفته بود
معلوم شد برای تو کم گریه میکنم
یوسف رحیمی
به یاد محرم…….
یا حسین
وقت آن شد که به زنجیر تو دیوانه شویم
بند عقل پاره کنیم از همه بیگانه شویم
جان سپاریم,دگر ننگ چنین جان نکشیم
خانه سوزیم چو آتش سوی میخانه شویم
سخن راست تو از مردم دیوانه شنو
تا نمیریم مپندار که مردانه شویم
گر چه سنگیم پی مهر تو چون موم شویم
گر چه شمعیم پی نور تو پروانه شویم
در رخ آینه عشق ز خود دم نزنیم
محرم گنج تو گردیم چو ویرانه شویم
قاسم روانه شدسوی میدان
بهرحمایت ازدین وقرآن
اونوجوانی چون غنچه گل
درگلشن دین مانند سنبل
یارحسین درکرببلاشد
قربانی دین درآن مناشد
شمشیررابرگردن حمایل
اوچون حسین درشکل وشمایل
چون شدروانه اوسوی میدان
اعدابدیدند آن ماه تابان
گفتندباشداین بدرکامل
به به چه زیباشکل وشمایل
گفتندباشداین بدرکامل
به به چه زیبا به به چه خوشکل
اوحمله میکردچون شیرغران
میزدسرودست ازآن لعینان
چون کشته هایش بسیارگردید
دشمن زغصه بیمارگردید
یک شیربچه اینسان سرودست
ازآن لعینان بسیاربشکست
ناگه فتاداودردام صیاد
شمشیری ازکین برفرقش افتاد
نقش زمین شدسروصنوبر
اندرعزاشدآل پیمبر
گفتاعموجان میرس بدادم
کزضربت کین ازپافتادم
آمدعمویش آن دم به میدان
گفتا کجایی،قاسم،عموجان
قاسم صدازدجانم فداشد
پامال سم این اسبها شد
آمدعمویش آندم کنارش
قاسم بدید و آن حال زارش
گفتا درآندم ای قاسم من
این حالت تو سخت است برمن
رفتی تو ورفت تاب وتوانم
ای قاسم من روح وروانم
شدآل هاشم اینک برایت
جمله سیه پوش اندرعزایت
گیرید ماتم ای آل هاشم
ازظلم دشمن شدکشته قاسم
دیشب مدینه بودیم و میگفتی و میخندیدم
لالائی هات تو گوشمه رو دستت آروم خوابیدم
بابا نگو خواب میدیدم
دیشب داداش علیم اومد به روی دستام بوسه زد
میگفت عزیزم از سفر برات النگو خریدم
وای بازم خواب میدیدم
دیشب دیدم که عمه جون با قاسم اومد خونمون
میگفت برات یه چادر خوشگل گلدار بریدم
بابا اینم خواب میدیدم
دیشب میون دفترم برای داداش اصغرم
عکس عموم رو با علم کنار دریا کشیدم
نگو بازم خواب میدیدم
یه شب جا موندم از همه به روی دست فاطمه
چشام میرفت که خواب بره با سیلی از خواب پریدم
کاشکی اینم خواب میدیدم