عضو عضو پیکرم پیوسته گوید یا حسین
تا برات کربلایم را کند
امضا حسین
هم دلم را برده با خود
کنار قتلگاه
هم دو چشمم را کند از اشک
و خون دریا حسین
با همین پرونده ی سنگین و
این بار گناه
می خرد مارا در این دنیا و
آن دنیا حسین
از سنین کودکی پوشیده ام
رخت سیاه
ریختم اشک و زدم بر سینه ،
گفتم یاحسین
غم مخور گر روز محشر گم
شدی در بین خلق
هر کجاباشیم ما را می کند
پیدا حسین
من که از روز ولادت
کربلایی بوده ام
دوست دارم وقت مردن هم
بمیرم با حسین
شکر خدا که شد حرمم خیمه ی غمت
ماندم برای سینه زدن در
محرمت
رفتند عده ای و فدای رهت
شدند
ماندن عده ای که بمانند
همدمت
ما بی خبر ز درک حضور
محرمیم
گویا هنوز هم دل ما نیست
محرمت
من روضه را به روضه ی
رضوان نمی دهم
باشد جواز هر نفسم نوحه و
دمت
عشقت مرا برای حسینیه
آفرید
این سینه ام پر است ز آوای
ماتمت
جائی به غیر گوشه ی هیئت
نمی روم
شاید که جان خسته شود خیر
مقدمت
هیچ آشیانه امن تر از خیمه
ی تو نیست
دفع بلا کنند مصیبات اعظمت
روزی که اشک روضه نیاید ز
دیده ام
مردن به از وبال شدن بر
مُحرمت
مادر به اشک روضه ی تو داد
عادتم
شکر خدا که گریه ما هست
مَرحمت
دل در هوای کرب و بلای تو
پر کشد
تا سر در حرم بزند باز
پرچمت
اشکی برای گریه به این دیده ها دهید
دستی برای سینه زدن دست ما
دهید
روزیّ اشک ما بود از روضه
ی شما
جز روضه رزق گریه ی ما را
کجا دهید
زنجیر و شال و بیرق و
پیراهن سیاه
چشم انتظار مانده که اذن
عزا دهید
اینجا مریض هر چه بخواهید
حاضر است
هر کس گرفت چشم شما را شفا
دهید
بانیّ روضه های محرم که
گشته اید
بانی خیر گشته به ما کربلا
دهید
از فراق کربلا پیوسته دارم زمزمه
ترسم این هجران دهد آخر به
عمرم خاتمه
دوست دارم تا بگریم در
کنار قتلگاه
بشنوم در گوشه ی مقتل صدای
فاطمه
دوست دارم تا شود از گریه
چشمم جام اشک
با سرشک دیده سقایی کنم در
علقمه
دوست دارم مرقد شش گوشه
گیرم در بغل
اشک ریزم بر رخ و باشم
دعای گوی همه
دیده بستم از همه عالم ،
دلم در کربلاست
بر لبم دائم بود این بیت
زیبا زمزمه
بر مشامم میرسد هر لحظه
بوی کربلا
در دلم ترسد بماند آرزوی
کربلا