نوای کربلا

شعر و دانلود مداحی و تصاویر مذهبی - نیست ما را جز دلی مشتاق دیدار حسین ...

نوای کربلا

شعر و دانلود مداحی و تصاویر مذهبی - نیست ما را جز دلی مشتاق دیدار حسین ...

رسید وقت رسیدن به ضربه های کسی

رسید  وقت رسیدن به ضربه های کسی

شکست  حنجره اما به زیر پای کسی


آهای  خنجر کهنه! نمی شود نبری؟

نمی شود که بمیرد کسی به جای کسی؟


کمی  گذشت و هجوم دوباره ای آمد

ردا برای کسی شد، زره برای کسی


به  روی نیزه نشستی و عرش مال تو شد

به پای نیزه نشسته غم صدای کسی


فرشته ها همه با هم به گریه افتادنـد

به  مادرانه ترین سوزه های های کسی

علیرضا لک

 گودال شعر قتلگاهی گودال خوانی روضه باز

قافله رفته بود و می دیدم

...

قافله رفته بود و می دیدم

می رسد یک غریبه از آن دور

دیدمش سایه ای هلالی شکل

چهره اش محو هاله ای از نور

 

از نفس های تند و بی وقفه

وحشت و اضطراب حاکی بود

دیدم او را زنی که تنها بود

چادرش مثل عمّه خاکی بود

 

بغض راه گلوی من را بست

گفتمش من یتیم و تنهایم

بغض زن زودتر شکست و گفت  

دخترم، مادر تو زهرایم


وحید قاسمی

بابا حسین . . . 

دیگر عناوین این صفحه : پنجم صفر شهادت حضرت رقیه سوم محرم شعری دررابطه با خانم رقیه ام البکاء 

دردی است در رقیه که درمان نمی شود

پایم حریف خار مغیلان نمی شود

دست شکسته یار گریبان نمیشود


گیسو نمانده تا پریشان کنم ترا

آری، سر رقیه پریشان نمی شود


دستی که می شناسم از این قوم بی حیا

راضی به جز شکستن دندان نمی شود


گفتم شبیه روی تو خاکسترین شوم

دیدم که جز به آتش دامان نمی شود


تا مغز استخوان تن من سیه شده

دردی است در رقیه که درمان نمی شود

محمد سهرابی

در دلش قاصدکی بود خبر می آورد

در دلش قاصدکی بود خبر می آورد
دخترت داشت سر از کار تو درمی آورد
همه عمرش به خزان بود ولی با این حال
اسمش این بود : نهالی که ثمر می آورد
غصه می خورد ولی یاد تو تسکینش بود
هر غمی داشت فقط نام پدر می آورد
او که می خواند تو را قافله ساکت می شد
عمه ناگه به میان حرف سفر می آورد
دختر و این همه غم آه سرم درد گرفت
آن طرف یک نفر انگار که سر می آورد
قسمت این بود که یک مرتبه خاموش شود
آخر او داشت سر از کار تو درمی آورد
آن طرف یک نفر انگار که سردرگم بود
مادری دختر خود را به نظر می آورد
زن غساله چه می دید که با خود می گفت
مادرت کاش به جای تو پسر می آورد

کاظم بهمنی