...
قافله رفته بود و می دیدم
می رسد یک غریبه از آن دور
دیدمش سایه ای هلالی شکل
چهره اش محو هاله ای از نور
از نفس های تند و بی وقفه
وحشت و اضطراب حاکی بود
دیدم او را زنی که تنها بود
چادرش مثل عمّه خاکی بود
بغض راه گلوی من را بست
گفتمش من یتیم و تنهایم
بغض زن زودتر شکست و گفت
دخترم، مادر تو زهرایم
وحید قاسمی
دیگر عناوین این صفحه : پنجم صفر شهادت حضرت رقیه سوم محرم شعری دررابطه با خانم رقیه ام البکاء
سلام
اگر مایل به تبادل لینک بودید خبرم کنید
یاعلی
سلام وبلاگ زیبایی دارید ممنون می شم از وبلاگ دیوانگان حسین (علیه السلم) هم دیدن نمایید.
www.divaneh128.blogfa.com
و همچنین وب سایت دیوانگان حسین(علیه السلام) شهرستان پیشوا
www.divaneh128.vcp.ir
سلام
لینک شدین
به امید همکاری و ارتباطی سازنده...
یاعلی
سلام ممنوم از حضورت .وب قشنگی دارین
سلام ممنون از حضورتون تو وبم
اگر مایل به تبادل لینک بودید من رو با عنوان شهادت وبا آدرس WWW.SHAHADAT319.BLOGFA.COM
لینک کنید بعد خبرم کنید