کی گفته است صورت زهرا کبود شد
سیلی که خورد صورت مولا کبود شد
خورشید را به خاطر تکّه زمین زدند
از بهر خاک مادرم، آیا کبود شد
سائل مگر رسیده است که پشت در آمده است
این چه کرامتی است که یکجا کبود شد
از مرتضی گرفت کسی آفتاب را
از آن به بعد بود که دنیا کبود شد
سنگینی غلاف وَ شمشیر بین آن
یا بازویش شکسته شد و یا کبود شد
باور نمی کنیم که دستی بلند شد
باور نمی کنیم که ... اما کبود شد
رنگ کبود شاخصه ی برگ یاس شد
از آن زمان که مادر گلها کبود شد
تا کربلا ادامه ی این ضربه می رود
پس روزگار زینب کبری کبود شد
بیت علی بهشت معلای عالم است
حوریه در بهشت معلا کبود شد
جواد حیدری
شعرفاطمیه شهادت حضرت زهرا روضه باز شعر شهادت شعر کوچه لعنت الله عمر
نشسته ام بنویسم که بال یعنی تو
عروج کردن سمت کمال یعنی تو
نشسته ام بنویسم تصورت، هیهات
فراتراز جریان خیال یعنی تو
محبت تو همان آیینه است و مهرت آب
تو آب و آیینه پس زلال یعنی تو
ز برگ های تو بوی رسول می آید
گل محمدی بی مثال یعنی تو
مسیر رد شدنت را کسی نگاه نکرد
جمال زیر نقاب جلال یعنی تو
برگرفته از وبلاگ نود وپنج روز باران
شعر ولادت حضرت زهرا ، روز مادر مولودی حضرت زهرا
حرفی نداشت چشم ترم جز رثای تو
جاریست بین هر غزلم رد پای تو
هر سال فاطمیه دلم شور می زند
در کوچه های غربت و اشک و عزای تو
بگذار ما به جای تو خون گریه می کنیم
دیگر توان گریه نمانده برای تو
دیدم چقدر قلب تو بی صبر می شود
با شکوه های بی کسی مرتضای تو:
اینقدر رو گرفتنت از من برای چیست
حالا دگر غریبه شده آشنای تو
از گریه شبانه و نجوای کودکان
باید به گوش من برسد ماجرای تو
بانو کمی به حال حسینت نظاره کن
حرفی بزن که دق نکند مجتبای تو
حالا ببین که روضه گرفتند کودکان
در پشت درب خانه برای شفای تو
برخیز و با نگاه ترت یا علی بگو
جان می دهد به قلب شکسته صدای تو
دیدم تو را که آرزوی مرگ می کنی
بانو بس است! کشته علی را دعای تو
همناله با وصیت تو ضجّه می زنم
با روضه های بی کفن کربلای تو
شعرفاطمیه شهادت حضرت زهرا روضه باز شعر شهادت شعر کوچه لعنت الله عمر
کوچه
تا خانه بجز راه کم ومختصری نیست
آهسته برو صبر کن اینجا خطری نیست
بعد از پر وبالی که زدم دور وبرم را
گشتی که ببینی اثر از بال وپری نیست؟
رفتیم به خانه نکند گریه کنی خب
قربان تو که خوبتر از تو پسری نیست
وقتی که رسیدیم تنت اینبار نلرزد
یک طور نشان میدهی اصلا خبری نیست
حالا به رخم خیره شو تا خوب ببینی
از ضربه ی آن حادثه دیگر اثری نیست؟
از روسری وگوش من این منظره پیداست
بر شاخه خونی شده دیگر ثمری نیست
حسین رستمی
شعرفاطمیه شهادت حضرت زهرا روضه باز شعر شهادت شعر کوچه لعنت الله عمر روضه کوچه و امام حسن