-
زخمی که شد عمیق مداوا نمیشود
6 تیر 1395 12:04
از تو سر و ز مادر من سینه ای شکست تا صبح حشر بر سر بر سینه میزنم جدم که نیست در بر تو مادرم که نیست دارم به جای چند نفر سینه میزنم من در مدینه یاد گرفتم که هیچ وقت زخمی که شد عمیق مداوا نمیشود گر چند ضربه هم زده بودن باز هم پیشانی تو بیش از این وا نمیشود گفتند گفته ای که مرا کوچه میبرند می خواهم از بیان خودت بشنوم بگو...
-
باز هم خانه و یک بستر خون آلوده
4 تیر 1395 15:52
باز هم خانه و یک بستر خون آلوده زنده شد خاطرهی مادر خون آلوده شیر مرد اُحد افتاده کجایی زهرا تا ببندی سر این حیدر خون آلوده این سر و صورت خونین هم ارثی شد بعد از آن کوچه و نیلوفر خون آلوده ریشۀ هرچه بلا آن در و دیوار شده سینۀ مادر و میخ در خون آلوده دور زینب همه هستند همه مَحرم ها وای از کرببلا و پر خون آلوده با...
-
پدرم مرد با خدایی بود
4 تیر 1395 15:46
پدرم مرد با خدایی بود مهربان بود مثل دریا بود روی پیشانی پر از چینش اثرات سجود پیدا بود پدرم اسوه شجاعت بود قهرمان شجاع بدر و حنین ضربتش در کشاکش خندق افضلُ مِن عبادت الثّقلین تا پدر بود خوب پُر می شد جای خالی مادرم زهرا قصه در گوش بچه ها می گفت شانه می زد به موی من شب ها داغ مادر ولی پدر را کشت همه مویش سپید شد پدرم...
-
من که مظلوم ترین رهبر دنیا هستم
4 تیر 1395 00:18
من که مظلوم ترین رهبر دنیا هستم بعد سی سال پی دیدن زهرا هستم من همانم که کم آورد به پای غم او که نرفت از نظرم صحنه ی قد خم او من که مشهور به فتاحی خیبر هستم من که در ارض و سما شهره به حیدر هستم هرچه دیدم در و دیوار،به یادش بودم چشمم افتاد به مسمار،به یادش بودم من که سی سال ز هجران رخش خون خوردم تازیانه به کف هرکه،که...
-
رادمردی مهربان با دستهای پینه دار
4 تیر 1395 00:14
رادمردی مهربان با دستهای پینه دار در میان کوچههای شهر غربت رهسپار کیسههای نان و خرما روی دوش خسته اش کیست این مرد غریبه ، با لباسی وصله دار؟ کهکشانها شاهد غمهای بی اندازه اش ماه میگرید برایش چون دل ابر بهار نیمه شبها لابه لای نخلها گم می¬شود چاه میداند دلیل گریههای ذوالفقار در کنار چاه هرشب ایستاده جبرئیل تا...
-
پرواز در دوبال کبوتر دو بخش شد
22 اسفند 1394 01:04
پرواز در دوبال کبوتر دو بخش شد یک بخش داشت با لگدی در دو بخش شد یک بخش داشت یاس که در خانه ی علی تاپشت در نیامده پر...پر...دو بخش شد دیشب هزار تار به هم بافته ولی امشب به زور گیسوی دختر دو بخش شد هی در زدند و خانه به حیدر نگاه کرد آن قدر در زدند که حیدر دو بخش شد ما چند نقطه وای در از روبرو رسید ما...خورد در به پهلو و...
-
آقا سلام، روضه مادر شروع شد
12 اسفند 1394 16:34
آقا سلام، روضه مادر شروع شد باران اشک های مکرر شروع شد آقا اجازه هست بخوانم برایتان این اتفاق از دم یک در شروع شد تا ریشه های چادر خاکی مادرت آتش گرفت،روضه معجر شروع شد فریادهای مادر پهلو شکسته ات تا شد فشار در دو برابر شروع شد این ماجرا رسید به آنجا که نیمه شب بی اختیار گریه حیدر شروع شد وقتی رسید قصه به اینجای شعر...
-
روی زمین رهاشدنت می کشد مرا
12 اسفند 1394 16:33
روی زمین رهاشدنت می کشد مرا گلزار روی پیرهنت می کشد مرا از پشت دربْ فضه ی خود را صدا زدی آن لحظه ی صدا زدنت می کشد مرا دلشوره های هرشب من جای خود ولی این گوشه گیریه حسنت می کشد مرا دلواپسی و گریه ی من بی دلیل نیست زهرا کبودی بدنت می کشد مرا جای کفن قواره کنی پیرهن ولی.. داغ شهید بی کفنت می کشد مرا هاشم محمدی آرا
-
لب بسته ای و چشم ترت حرف می زند
28 بهمن 1394 00:17
لب بسته ای و چشم ترت حرف می زند «در» جای قلب شعله ورت حرف می زند* هر چند مدّتی ست که در خانه ساکتی اما سکوت دور و برت حرف می زند حتّی نسیـــم از لب دیوارهـــای شهر کوچه به کوچه از سفرت حرف می زند هر بار حرف کوچه و دیوار می شود آرام با خودش پسرت حرف می زند دستی کشیده ای به سر و روی خانه ات ای پر شکسته بال و پرت حرف می...
-
در پیچ کوچه بود که رنگ حسن پرید ...
28 بهمن 1394 00:14
مادر سلام ! می چکد اشک روانتان یعنی دوباره تیره شده آسمانتان ماه عزایتان که همان فاطمیّه است غم را نشانده کنج دل شیعیانتان در فاطمیّه سفره تان پهن می شود تا که شویم ریزه خور نان خوانتان ما گریه می کنیم برای غم شما ما گریه می کنیم به قدّ کمانتان این اشک ها که رحمت موصوله ی خداست مرهم بُوَد به آتش زخم نهانتان هجده بهار...
-
تلاش کن که دو چشمی مرا نگاه کنی
28 بهمن 1394 00:10
.... خودت بگو که مگر چند سال داری تو جوانِ شهر، خمیدن به تو نمی آید هزار بار نگفتم نیا به دنبالم میان کوچه دویدن به تو نمی آید فقط بلند مشو چونکه زود می افتی بدون بال پریدن به تو نمی آید تلاش کن که دو چشمی مرا نگاه کنی چنین ندیدن و دیدن به تو نمی آید چه خوب بود فقط گوشواره می افتاد چه کرده اند شنیدن به تو نمی آید تکان...
-
سخت است ولی فاطمه لبخند بزن
28 بهمن 1394 00:07
این قلب شکسته ی مرا بند بزن سخت است ولی فاطمه لبخند بزن چشمان تو بود ، به علی جان می داد دستان تو نان را به یتیمان می داد در جنگ ،علی اگر که بی واهمه بود ذکر لب او همیشه یا فاطمه بود آنروز چقدر روز غمناکی بود دیدم که چگونه چادرت خاکی بود از خستگیت به کوچه ها افتادی؟! یا باز به یاد کربلا افتادی؟! دیگر غم تو که جای...
-
می نویسم به چشم تر مادر
4 بهمن 1394 21:40
می نویسم به چشم تر مادر می نویسم به روی در مادر با همین پاره ی جگر مادر سوختم از سکوت اگر مادر می نویسم مرا ببر مادر خواهرم نامِ مادر آورده چادر گریه آور آورده غم من باز هم سرآورده کوچه دادِ مرا در آورده باز رفتم به آن گذر مادر کوچه بود و عبور بانویش کوچه و یک بهشت در کویش مادری و فرشته هر سویش باد حتی نخورده بر رویش...
-
زهرا گمان کنم که زمان سفر شده
4 بهمن 1394 19:39
زهرا! گمان کنم که زمان سفر شده خواب و خوراک تو چه قدر مختصر شده داری برای مرگ خودت می کنی دعا امّا غروب عمر علی جلوه گر شده در زیر بار غم، بدنت آب رفته است حالت شبیه حال دل محتضر شده در خانه هم برای علی رو گرفته ای! این صورت کبود تو هم دردسر شده حرفی بزن وگرنه که دق می کند حسن حرفی بزن ببین حسنم، جان به سر شده ..........
-
ای تکیه گاه شانه ی بی یاورم مرو
4 بهمن 1394 19:37
ای تکیه گاه شانه ی بی یاورم مرو ای بوسه گاه زخمی بال و پرم مرو بر زندگی ساده ی نه ساله رحم کن من التماس می کنمت همسرم مرو روز مرا چو چادر خاکی سیه مکن ای قبله گاه نور بیا از حرم مرو دستم به دامنت قسمم را قبول کن زهرا به حق اشک دو چشم ترم مرو خیبر شکن ببین که به زانو در آمده بی تو غریب می شوم ای همسرم مرو باور نمی کنی...
-
ما به زیر علم زهراییم
4 بهمن 1394 19:36
ما به زیر علم زهراییم گرد و خاک قدم زهراییم افتخار همه ی ما این است نوکران عجم زهراییم سفره اش تا به قیامت پهن است ریزه خوار نِعَم زهراییم نفَسش حکم مسیحا دارد زنده از فیض دم زهراییم مدح او زمزمه های لب ماست چون که ما محتشم زهراییم ما دو تا چشمه ی کوثر داریم گریه کن های غم زهراییم بین هیأت همه احساس کنیم در طواف حرم...
-
سوخت که سوخت
4 بهمن 1394 19:35
پشت در مادر ما بال و پرش سوخت که سوخت پیش چشمان علی موی سرش سوخت که سوخت اگر آتش برسد بر تن آهن چه شود ؟ با چنین وضعیتی او سپرش سوخت که سوخت آتش دست مهاجم به ته خانه رسید ... نه فقط موی سرش دور و برش سوخت که سوخت هاتف از سمت نبی یک خبری می آورد ... دید با آتش آن در خبرش سوخت که سوخت دید از روی در خانه حرامی رد شد ......
-
زهرا در آتش بود؛ حیدر داشت می سوخت
9 اسفند 1393 23:16
دیر آمدم...دیر آمدم... در داشت می سوخت هیئت، میان "وای مادر" داشت می سوخت دیوار دم می داد؛ در بر سینه می زد محراب می نالید؛منبر داشت می سوخت جانکاه: قرآنی که زیر دست و پا بود جانکاه تر: آیات کوثر داشت می سوخت آتش قیامت کرد؛ هیئت کربلا شد باغ خدا یک بار دیگر داشت می سوخت یاد حسین افتادم آن شب آب می خواست ناصر...
-
گفتم او را الوداع با اشک و آه
12 دی 1393 11:19
پشت در شیرازه ام پاشیده شد صورتم بر خشت ها ساییده شد پیچک آتش به دور پیکرم بوسه میزد بر ضریح معجرم منشا آتش دروغ و حیله بود شعله گردم تنگ تر از پیله بود پشت در دشمن حبابم را گرفت با فشار در گلابم را گرفت غنچه یاسم شبیه شمع شد پشت در از هرم آتش جمع شد ناله هایم تا ثریا پر گرفت اشک چشمم رنگ خاکستر گرفت ناله ام پیچید در...
-
اما میان سینه ام مسمار مانده
11 دی 1393 11:32
چشم سپیده در هوایت تار مانده جای نگاهت گوشه ی دیوار مانده یکبار آهسته از این کوچه گذشتی جای قدمهایت ولی صدبار مانده ای بی هوا افتاده در کوچه! به دستت رد هواداری یک بی یار مانده توحید شد کفر خداوندان تزویر توحید تو در مسلخ انکار مانده افتان و خیزان رفتی اما تا همیشه حرف تو بین کوچه و بازار مانده بی بی تمام عقده های من...
-
روضه خوانان بنویسند که آب آورده
10 دی 1393 16:53
روضه خوانان بنویسند که آب آورده مشکی از آب نه،از باده ی ناب آورده ... مست کرده است زن و پیر وجوان را عباس ساقی از علقمه انگار شراب آورده آب را زود به تشنه برسانی خوب است پس عمو آب به خیمه به شتاب آورده بس که گفته است به دریا که رقیه تشنه است قطره قطره همه را او به جواب آورده مشک را دست گرفته است و یا بر دندان آب کرده...
-
جواد مقدم و نوحه برای کربلا رفته ها و نرفته ها
9 دی 1393 18:34
کربلا نرفته ها مونده عقده توی دلم این بارم نشد برم هر کی رو دیدم میگفت اربعین مسافرم عشقه باز منو جا گذاشتی عشقه با ما نکردی آشتی عشقه لابد دوسم نداشتی پخش و دانلود بانوای جواد مقدم کربلا رفته ها برای اولین بار بوسه رو ضریح دلدار یاد حرم علمدار کرده منو داغون خدا منو برگردون پخش و دانلود بانوای جواد مقدم منبع : سایت...
-
یک نفر در طلب جایزه با سر می رفت
8 دی 1393 00:03
آسمان است و خسوف قمرش معلوم است غربت بی حد او از سفرش معلوم است کوله بار سفر آخرتش را بسته از مناجات و نماز سحرش معلوم است موی آشفته و اوضاع به هم ریخته اش با عبایی که کشیده به سرش معلوم است دو قدم راه نرفته چقدر می افتد ناتوان بودنش از زخم پرش معلوم است به زمین خوردن او ارثیه ی مادری است درد پیچیده به پهلوش اثرش...
-
زیباترین شور ماه رمضان 93 جواد مقدم
16 مرداد 1393 00:08
زیباترین شور ماه رمضان 93 جواد مقدم پخش و دانلود
-
دانلود گلچین مداحی حمید علیمی
15 مرداد 1393 18:21
واحد مهر حیدر در دل و جان من است مهر حیدر اصل ایمان من است پخش و دانلود واحد از عشقت دوباره دلامون مثل یک قناری داره میخونه با یادت پیاله چشمام خمار شراب توی میخونه پخش و دانلود واحد من شکسته سبو را به میخوران برسان کبوتر حرمت را به آشیان برسان پخش و دانلود واحد آمدم دنیا برای دیدن روی علی پخش و دانلود شور سالگردسید...
-
دانلود گلچین سید علی مومنی
15 مرداد 1393 11:24
دانلود گلچینی از زیبا ترین شورهای سید علی مومنی در سال های 92 و 93 در ادامه مطلب ... شور شب سوم محرم 92 جنون منو به لیلی ام برسون پخش و دانلود شور سالگرد سید جواد ذاکر منم یه روز عاقل بودم عشق تو مجنونم کرد پخش و دانلود شور سالگرد سید جواد ذاکر دلت میشه هوایی میگفتی جمله هایی ... پخش و دانلود شور می بده به من ... پخش...
-
مرا از بند این دنیا رها کن
11 مرداد 1393 10:10
مرا از بند این دنیا رها کن رها از این همه چون و چرا کن دلم را زیر و رو کن با نگاهی دلم را با نگاهی کربلا کن ببین این اشک و این شور و نوا را خدایا دوست دارم روضه ها را بگیر از من هر آنچه خواهی اما نگیر از من حسین و کربلا را رها کن قلب من را از غم امشب نگاهی کن به اشک شوقم امشب اگر کامل کنی احسان خود را شوم کربوبلایی...
-
من هرچه گریه می کنم آدم نمی شوم
9 مرداد 1393 21:11
من کیستم مگر ، که بگویم تو کیستی بسیار از تو گفته ام اما تو نیستی من هرچه گریه می کنم آدم نمی شوم ای کاش تو، به حال دلم می گریستی دیگر چگونه روی دو پایم بایستم وقتی به نیزه تکیه زدی تا بایستی ای هرچه آب در به در خاک پای تو در این زمین خشک به دنبال چیستی ؟ باید بمیرم از غم این زندگانی ام وقتی که جز برای شهادت نزیستی...
-
دمی بیا و بخوان روضه ی محرم را
8 مرداد 1393 20:49
دمی بیا و بخوان روضه ی محرم را تمام آنچه که در دل به پا کند غم را که تازه؛... تازه شود داغ بی کسی هامان بخوان که هدیه کنم شور اشک نم نم را دلم عجیب؛ غریب و شکسته و زخمیست بیا ببر ز دلم غصه های عالم را قفس قفس؛ نَفَسِ تنگ میکشم بی تو نشد رها کنم این روح غرق ماتم را .... مشاهده شعر کامل
-
پیمان وفا با نگه مست تو بستیم
26 خرداد 1393 13:43
پیمان وفا با نگه مست تو بستیم بستیم در میکده پیمانه شکستیم یک دم نسپردیم ره عقل و خرد را دیوانه تو مست تو از روز الستیم ناز تو خریدیم به محراب عبادت قامت چو به قد قامت زیبای تو بستیم شب بود و من و دل به هوای سر زلفت دیوانه صفت سلسله ها را بگسستیم رفتیم به سر منزل عشاق بلا کش در حلقه سودا زدگان تو نشستیم وقت است کنی...