این که میزنید مادر منه
بس کن بی حیا دستت بشکنه
دیدم مادر با روی کبود
افتاد از نفس تو آتیش و دود . . .
مداحی عبدالرضا هلالی و ذکر گویی حسین سیب سرخی
فاطمیه 1391
دیگر مداحی مرتبط : میخ در که با خون آغشته شد
دانلود مداحی سیب سرخی و هلالی فاطمیه ، هلالی فاطمیه ، سیب سرخی فاطمیه ، سیب سرخی جدید
دلم بردی ، غصه ام خوردی
اشکم در آوردی ، کربلا نبردی
رویای دلم کربلا
روضه کربلا مداحی کربلا نوحه دلنشین نوحه کوتاه نوحه زنگ موبایل
تمام می شوم امشب در آخر قصه
بخواب بانوی احساس! دختر قصه!
یکی نبود و یکی بود و آن یکی هم رفت
یکی یکی همه رفتند از در قصه
ببند چشم خودت را! فقط تجسم کن!
میان شعله ی آتش سراسر قصه...
خیال کن که لبت تشنه است و از لب آب
بدون آب بیاید دل آور قصه
بده امانت شش ماهه را به دست پدر
که پر بگیرد از اینجا کبوتر قصه
نپرس از پدرت او هنوز هم اینجاست
نپرس از تن در خون شناور قصه
بلند شو!،و بدو! پا برهنه تا خود صبح
نخواب تا برسی سمت دیگر قصه
و گوشواره ی خود را در آر! میترسم-
پری بماند و دیو ستمگرقصه
بخواب! نیمه ی شب شد، خرابه هم خوابید
بخواب کودک تنها! قلندر قصه!
بگیر گوش خودت را سه ساله ی خوبم!
که پیر می شوی امشب از آخر قصه:
بگیر روی دو پایت سر پدر را، آه...
بگیر اگرچه که سخت است باور قصه
شعرحضرت رقیه ، پنجم صفر، شهادت حضرت رقیه ، خرابه نشینی
اینجا کجاست؟! چادر خاکی! چه می کنی؟!
تنها ترین نشانه ی پاکی چه می کنی؟!
اینجا غریبه نیست، چرا رو گرفته ای؟!
آیا تویی که دست به زانو گرفته ای؟!
دیر آمدم بگو که چه کردند کوچه ها
بانوی قد خمیده! زمین می خوری چرا؟!
این کودکت چه دیده که هی زار می زند؟!
هی دست مشت کرده به دیوار می زند
شعرفاطمیه شهادت حضرت زهرا روضه باز شعر شهادت شعر کوچه لعنت الله عمر