آتش زدن به دامن آهو جدید نیست
کنج غروب و کوچ پرستو جدید نیست
این دشت اگرچه کوچه ندارد برای ما
سیلی اگر کبود کند رو جدید نیست
کنج خرابه ، مجلس ملعون، درست آه
بر خاستن و دست به زانو جدید نیست
اینجا اگر چه هیچ دری وا نشد ولی
تعبیر تازیانه و بازو جدید نیست
گیرم که میخ جای خودش را به نیزه داد
در ذهن شیعه روضه پهلو جدید نیست
قنفذ و یا که حرمله فرقی نمی کند
زخم زبان شنیدن از او جدید نیست
آن روز چادری فقط افتاد بر زمین
اما نگو که معجر و گیسو جدید نیست؟
ای بانویی که «زین ابی» درخور شماست
دنیا رهین دست کریم و پُر شماست
ما را حواله سمت شما داده اند و بس
دارالشفای حاجت ما چادر شماست