نوای کربلا

شعر و دانلود مداحی و تصاویر مذهبی - نیست ما را جز دلی مشتاق دیدار حسین ...

نوای کربلا

شعر و دانلود مداحی و تصاویر مذهبی - نیست ما را جز دلی مشتاق دیدار حسین ...

یا علی


نظر به بندگان اگر، ز مرحمت خدا کند

 

قسم به ذات کبریا، ز یُمن مرتضى کند

 

خدا چو هست رهنمون ، مگر دگر چرا و چون

 

که او کند هر آنچه را که حکمت ، اقتضا کند

 

ز قدرت یداللّهى ، کسى ندارد آگهى

 

وسیله اش بود علىّ، خدا هر آنچه را کند

 

به جنگ بدر و نهروان ، علىّ است یکّه قهرمان

 

نِگَر که دست حقّ عیان ، قتال اءشقیا کند

 

به روى دوش مصطفى ، نهد چو پاى مرتضى

 

نگر به بت شکستنش ، که در جهان صدا کند

 

به رزم خندق و اُحد، به قتل عمرو و عبدود

 

خدا بدستِ دست خود، لواى حقّ به پا کند

 

چو افضل از عبادت خلایق است ضربتش

 

علىّ تواند این عمل ، شفیع ما سوى کند

 

به پیشگاه کردگار، ز بس که دارد اعتبار

 

دیون جمله بندگان ، تواند او اءدا کند

 

نماز بى ولاى او عبادتى است بى وضو

 

به منکر علىّ بگو، نماز خود قضا کند

 

هر آن که نیست مایلش ، جفا نموده با دلش

 

بگو دل مریض خود، به عشق او شفا کند

 

علىّ است آن که تا سحر، سرشک ریزد از بصر

 

پى سعادت بشر، ز سوز دل دعا کند

 

علىّ اءنیس عاشقان ، علىّ پناه بى کسان

 

علىّ امیرمؤ منان ، که مدح او خدا کند

 

پس از شهادت نبىّ، که را سزد به جز علىّ

 

که تا به حشر آدمى ، به کارش اقتداء کند

 

قسیم نار و جنّتش ، ترازوى محبّتش

 

که مؤ منان خویش را، ز کافران جدا کند

 

گهى به مَسند قضا، گهى به صحنه غزا

 

گهى به جاى مصطفى ، که جان خود فدا کند

 

علىّ است فرد و بى نظیر، علىّ مجیر و دستگیر

 

که نام دلگشاى او، گره ز کار وا کند

 

ز کار قهرمانیش ، پر است زندگانیش

 

نگین پادشاهیش ، به سائلى عطا کند

 

امیر کشور عرب ، ثناکنان ، دعا به لب

 

برد طعام نیمه شب ، عطا به بینوا کند

 

ز کوى شاه اولیاء، که مهر اوست کیمیا

 

کجا روى بیا بیا، که دردها دوا کند

 

مولای ما نمونهء دیگر نداشته است


مولای ما نمونهء دیگر نداشته است

اعجاز خلقت است و برابر نداشته است


وقت طواف دور حرم فکر می کنم
این خانه بی دلیل ترک برنداشته است

دیدیم در غدیر که دنیا به جز علی
آیینه ای برای پیمبر نداشته است

سوگند می خورم که نبی شهر علم بود 
شهری که جز علی در دیگر نداشته است

طوری ز چارچوب در قلعه کنده است
انگار قلعه هیچ زمان در نداشته است

یا غیر لافتی صفتی در خورش نبود
یا جبرِِییل واژهء بهتر نداشته است

چون روز روشن است که در جهل گمشده است
هر کس که ختم نادعلی بر نداشته است

این شعر استعاره ندارد برای او
تقصیر من که نیست برابر نداشته است

 

قبله ی من گل سرخی است که نامش زهراست


قرن ها می گذرد از شب دفن زهرا 
شیعه می سوزد از این درد که قبر تو کجاست؟


 بیت الاحزان تو را دشمن اگر کرد خراب 
خانه ی حزن تو از روز ازل در دل ماست


 از من محرم میقات تو از قبله مپرس
 قبله ی من گل سرخی است که نامش زهراست


یا علی


چه شود که اى شه لافتى نظرى به جانب ما کنى

 

که به کیمیا نظاره اى مس قلب تیره طلا کنى

 

یمن از عقیق تو آیتى ، چمن از رخ تو روایتى

 

شکر از لب تو حکایتى ، اگرش چه غنچه تو واکنى

 

به نماز لب تو تکلّمى ، به نماز غنچه تبسّمى

 

به تکلّمى و تبسّمى ، همه دردها تو دوا کنى

 

تو شه سریر ولایتى ، تو مه منیر هدایتى

 

چه شود که گهى به عنایتى ، نگهى به سوى گدا کنى

 

تو به شهر علم نبىّ درى ، تو ز انبیاء همه برترى

 

تو غضنفرىّ و تو صفدرى ، چه میان معرکه جا کنى

 

تو زنى به دوش نبى قدم ، فکنى بُتان همه از حرم

 

حرم از وجود تو محترم ، تو لواى دین به پا کنى