من
حاجت چندین و چند ساله ام را
آنقدر می گریم به پایت تا بگیرم
باید همین امشب بگیرم حاجتم را
شاید نبودم یا نشد فردا بگیرم
من کربلا می خواهم از دست تو آقا
آنقدر می گریم که تا امضاء بگیرم
امروز روز عید سعید فطر است ارباب....سه ماه تا محرمت ارباب .........
بوی بهشت میوزد از کربلای تو
ای کشته باد جان
دو عالم فدای تو
برخیز و باز بر
سر نی آیهای بخوان
ای من فدای آن
سرِ از تن جدای تو
اندر منا ذبیح یکی
بود و زنده رفت
ای صد ذبیح کشته
شده در منای تو
رفتی به پاس
حُرمت کعبه به کربلا
شد کعبه حقیقی دل
کربلای تو
اجر هزار عمره و
حج در طواف تست
ای مروه و صفا به
فدای صفای تو
تا با نماز خوف
تو گردد قبول حق
شد سجدهگاه اهل
یقین خاک پای تو
با گفتن رضاً
بقضائک به قتلگاه
شد متحد رضای خدا
با رضای تو
تو هرچه داشتی به
خدا دادی، ای حسین
فردا خداست جلّ
جلاله جزای تو
خون خداست خون تو
و جز خدای نیست
ای کشته خدا! به
خدا خونبهای تو
ریاضی یزدی
عشقت حسین تا به خدا می برد مرا
یعنی که از سرا به سُها می برد مرا
در کشتی نجات تو تا آرمیده ایم
آسوده از محیط بلا می برد مرا
وقتی که نور توست چراغ هدایتم
ایمن ز هر مسیر خطا می برد مرا
دل خالی از کدورت و زنگ گنه شود
تا درمیان بزم عزا می برد مرا
این جان امانتی ست که بر تو فدا کنم
تا کی به مقتل شهدا می برد مرا
تدبیر عاشقان چو به دستان دلبر است
باشد که میل یار کجا می برد مرا
معراج ما سینه زنان جای دیگر است
یک یا حسین کرب و بلا می برد مرا
از شهر کوفه صوت غریبی می رسد که تا
دروازه های شهر جفا می برد مرا
حاج منصور ارضی
شادی هردو جهان بی تو مراجز غم نیست
جنت بی توعذابش ز جهنم کم نیست
در دم مرگ اگر پا بسرم بگذاری
عمر جاوید به شیرینی آن یکدم نیست
حرم قرب خدارا که دل عاشق توست
طرفه بیتی است که روح القدسش محرم نیست
بگذار آدمیان طعنه زنندم گویند
هر که خود را سگ کوی تو نخواند آدم نیست
نیست بر خامشی آتش دوزخ سیلش
از یم اشک غمت هر که به چشمش نم نیست
تا خدایی خدا هست لوای تو به پاست
زانکه جز دست خدا حافظ این پرچم نیست
هم خدا داند و هم عالم و آدم دانند
که به جز رأیت عشق تو در این عالم نیست
دوزخ ارزانی آنانکه ندارند غمت
با غمت هیچ مرا زآتش دوزخ غم نیست
ملک هستی همه ماتمکدهی توست حسین
جایی از ملک جهان خالی از این ماتم نیست
گوهر اشک عزای تو به هر کس ندهند
اهرمن را شرف داشتن خاتم نیست
گریه بر پیکر مجروح تو باید همه دم
که جراحات تنت را به از این مرهم نیست
تو به جا ماندی و ظالم اثرش هم شد محو
پایه ظلم که در دار جهان محکم نیست
سائل تو است کسی کز تو تو را خواهد و بس
آنکه شد طالب تو در طلب درهم نیست
سینه کردی هدف تیر که میدانستی
زنده بی مرگ تو دین نبی اکرم نیست
هیچ مظلوم همانند تو در قلزم خون
سر جدا با گلوی تشنه کنار یم نیست