اینجا کجاست؟! چادر خاکی! چه می کنی؟!
تنها ترین نشانه ی پاکی چه می کنی؟!
اینجا غریبه نیست، چرا رو گرفته ای؟!
آیا تویی که دست به زانو گرفته ای؟!
دیر آمدم بگو که چه کردند کوچه ها
بانوی قد خمیده! زمین می خوری چرا؟!
این کودکت چه دیده که هی زار می زند؟!
هی دست مشت کرده به دیوار می زند
شعرفاطمیه شهادت حضرت زهرا روضه باز شعر شهادت شعر کوچه لعنت الله عمر
خواهر بیا که قصه ی دل مختصر کنم
آگه تو را ز سوزش زخم جگر کنم
زهری که داد همسر بیدادگر مرا
چندان امان نداد که شب را سحر کنم
طشتی بیار در برم ای قهرمان صبر
کز سوز زهر کینه تو را با خبر کنم
خواهر برو بگو به حسینم شتاب کن
کز این دیار عزم دیار دگر کنم
مرگ از خدای خود طلبیدم که ای خدا
تا کی به روی قاتل مادر نظر کنم؟
از کوچه ای که مادر ما را کتک زدند
یارب روا مدار که دیگر گذر کنم
صبری دگر نمانده مرا تا که بیش از این
با سوز دل نگاه به دیوار و در کنم؟
ای تو با قلبم صمیمی یا حسن
تو کریم بن کریمی یا حسن
....
ادامه ابیات در ادامه مطلب .....