منم ماه بنى هاشم که عباس است نام من |
بود ام البنین مام و، على باب کرام من |
من آن سرباز جانبازم که از لطف خداوندى |
لبالب از مى حب حسینى گشته جام من |
من آن مرد سلحشورم که بهر کشتن دونان |
بود شمشیر تیز شاه مردان در نیام من |
من آن شیرم که چون افتد به دامم دشمن قرآن |
نباشد بهر او راهى که بگریزد ز دام من |
من آن علمدارم که اندر عرصه هیجا |
سر دو نان ، چو گویى ، نرم گردد زیر گام من |
بود این افتخارم بس ، که گوید خسرو خوبان |
بود عباس نام آور نگهبان خیام من |
غلام و جان نثار و چاکر و عبدم به دربارش |
که اندر رتبه شاهانند در عالم غلام من |
ندادم تن به زیر بار ظلم و ذلت و خوارى |
که بر ذرات عالم گشته واجب احترام من |
نکردم بى وفایى با حسین ، آن خسرو خوبان |
به عالم گشت ثابت زین فداکارى مقام من |
نخوردم آب و، دادم تشنه جان و، در درون آب |
ز سوز تشنگى مى سوخت بهر آب کام من |
نگردد خوار و زار و زیردست ظالمان هرگز |
نمایید پیروى کردار هر کس بر مرام من |
رسان (ژولیده ) محزون درورد گرم و بى پایان |
به نزد دوستان من پس از عرض سلام من |
دیگر عناوین این صفحه : عباس یا عباس ابوفاضل یا ابوفاضل حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام یاحضرت ابوالفضل العباس علیه السلام کاشف الکرب