نوای کربلا

نوای کربلا

شعر و دانلود مداحی و تصاویر مذهبی - نیست ما را جز دلی مشتاق دیدار حسین ...
نوای کربلا

نوای کربلا

شعر و دانلود مداحی و تصاویر مذهبی - نیست ما را جز دلی مشتاق دیدار حسین ...

زخم فرقش، ترجمان عمق زخم سینه بود

پلک های نیمه بازش،آیه های درد بود

آخرین ساعات عمر حیدر شب گرد بود

 

چادر خاکی زهرا، بالش زیر سرش

عکس دربی سوخته در قاب چشمان ترش

 

زخم فرقش، ترجمان عمق زخم سینه بود

کوفه هم مثل مدینه دشمن آئینه بود

 

آتش آه حزینش بر جگر افتاده است

این دم آخر،به یاد میخ در افتاده است

 

در نگاه زینبِ دل خسته زخمش آشناست

زخم فرقش،شکل زخم پهلوی خیرالنساست

 

زخم های کهنه بر رفتن مجابش کرده اند

نا امیدانه طبیبان هم جوابش کرده اند

 

معنی "فزت و رب الکعبه"ی او روشن است

حیدر مظلوم،سی سال است فکر رفتن است

 

کوفه شب ها آشنا با اشک فانوسش شده

ماجرای کوچه سی سال است کابوسش شده

 

غصه ی آن کوچه سی سال است پیرش کرده است

کم محلی های مردم گوشه گیرش کرده است

 

اضطراب زینب او را برده در هول و ولا

زیر لب با گریه می­گوید که وای از کربلا

 

گریه های مرتضی دنیای رمز و راز بود

معجر زینب برایش روضه های باز بود

 

دانه های اشک او می­گفت با صد شور و شین

کربلا،عباس من! جان تو و جان حسین


برگرفته از اشعار عاشورایی

پدر ِ فاطمیه، صبح ِ مُحَرَم هستی


شخص ِ مُفرد که تو مظلوم ِ دو عالم هستی


پدر ِ فاطمیه، صبح ِ مُحَرَم هستی


...


ربع ِ یک قرن سکوت از لبِ تو میبارد


ای غریبانه ترین گریه یِ شب یا اول


تک بیتی درباره امام علی ، شعر هروله امام علی

تو خواستی اینبار فدایم شوی اما


پروانه شدم شعله به پای تو نگیرد
این حادثه بر هیچ کجای تو نگیرد


بین نفس سینه ی من فاصله افتاد
تا اینکه در این شهر صدای تو نگیرد


تا این سپر تا شده ات فایده دارد
ای کاش مرا از تو خدای تو نگیرد


پهلو زدم آنقدر که مسمار بیفتد
تا موقع رفتن به عبای تو نگیرد


افتادن من در وسط کوچه صدا کرد
آری خبری نیست برای تو نگیرد


من شیشه سپر میکنم امروز برایت
تا سنگ سر کوچه به پای تو نگیرد


تو خواستی اینبار فدایم شوی اما
من خواستم اینبار دعای تو نگیرد

 


 
علی اکبر لطیفیان

به روی دست تو جای طناب می بینم

 

سلام حضرت مولا،چه آمده به سرت؟

بگو به جان حسینت سراب می بینم

دلم شکست چرا گریه کرده ای آقا؟

به روی دست تو جای طناب می بینم

 

چقدر دوده نشسته به روی این دیوار!

چرا شکسته در خانه ات؟ بگو چه شده؟

سکوت تان جگرم را به درد آورده

چرا خمیده شده شانه ات؟بگو چه شده؟

استاد وحید قاسمی