نوای کربلا

نوای کربلا

شعر و دانلود مداحی و تصاویر مذهبی - نیست ما را جز دلی مشتاق دیدار حسین ...
نوای کربلا

نوای کربلا

شعر و دانلود مداحی و تصاویر مذهبی - نیست ما را جز دلی مشتاق دیدار حسین ...

زخمی که شد عمیق مداوا نمیشود

از تو سر و ز مادر من سینه ای شکست

تا صبح حشر بر سر بر سینه میزنم 

جدم که نیست در بر تو مادرم که نیست 

دارم به جای  چند نفر سینه میزنم 



من در مدینه یاد گرفتم که هیچ وقت 

زخمی که شد عمیق مداوا نمیشود 

گر چند ضربه هم زده بودن باز هم 

پیشانی تو بیش از این وا نمیشود 



گفتند گفته ای که مرا کوچه میبرند 

می خواهم از بیان خودت بشنوم بگو 

گفتند گفته ای که تماشام میکنند 

میخواهم از زبان خودت بشنوم بگو 



بابا خودت بگو سر بازار میروم 

بابا خودت بگو که گرفتار میشوم 

بابا خودت بگو به سرم سنگ میزنند 

بابا بگو بدون علمدار میشوم 


علی اکبر لطیفیان

تلاش کن که دو چشمی مرا نگاه کنی

.... خودت بگو که مگر چند سال داری تو

جوانِ شهر، خمیدن به تو نمی آید


هزار بار نگفتم نیا به دنبالم

میان کوچه دویدن به تو نمی آید


فقط بلند مشو چونکه زود می افتی 

 بدون بال پریدن به تو نمی آید


تلاش کن که دو چشمی مرا نگاه کنی 

 چنین ندیدن و دیدن به تو نمی آید


چه خوب بود فقط گوشواره می افتاد 

 چه کرده اند شنیدن به تو نمی آید


تکان نخور قفس سینه ات تکان نخورد 

 نفس بلند کشیدن به تو نمی آید


بمان که دخترمان را خودت عروس کنی

به آرزو نرسیدن به تو نمی آید


چه با دو دست رئوفانه ات، چه با یک دست 

 بباف پیرهنت را، حسین منتظر است


علی اکبر لطیفیان 

تو خواستی اینبار فدایم شوی اما


پروانه شدم شعله به پای تو نگیرد
این حادثه بر هیچ کجای تو نگیرد


بین نفس سینه ی من فاصله افتاد
تا اینکه در این شهر صدای تو نگیرد


تا این سپر تا شده ات فایده دارد
ای کاش مرا از تو خدای تو نگیرد


پهلو زدم آنقدر که مسمار بیفتد
تا موقع رفتن به عبای تو نگیرد


افتادن من در وسط کوچه صدا کرد
آری خبری نیست برای تو نگیرد


من شیشه سپر میکنم امروز برایت
تا سنگ سر کوچه به پای تو نگیرد


تو خواستی اینبار فدایم شوی اما
من خواستم اینبار دعای تو نگیرد

 


 
علی اکبر لطیفیان

هنگام دور گردن این پیرهن که شد ...

ماندن که هست صحبت رفتن برای چه؟
زهرای من حلالیت از من برای چه؟

وقت نفس نفس زدنت پیش پای من
لاله نریز این همه گلشن برای چه؟

دارم به جمله ی پدرت فکر می کنم
وقتی که هست فاطمه جوشن برای چه؟

باشد نخند...از تو توقع نداشتم
این دل شکسته هست شکستن برای چه؟

زهرا کشان کشان دم در آمدی چرا؟
گفتم نیا که...آمدی اصلا برای چه؟

ما را برای همسفری آفریده اند
بی من تلاش بهر پریدن برای چه؟

اسما که بود دور و برت فضه هم که بود
تابوت خویش خواستی از من برای چه؟

هنگام دور گردن این پیرهن که شد
جان حسین این همه شیون برای چه؟

علی اکبر لطیفیان