رادمردی مهربان با دستهای پینه دار
در میان کوچههای شهر غربت رهسپار
کیسههای نان و خرما روی دوش خسته اش
کیست این مرد غریبه ، با لباسی وصله دار؟
کهکشانها شاهد غمهای بی اندازه اش
ماه میگرید برایش چون دل ابر بهار
نیمه شبها لابه لای نخلها گم می¬شود
چاه میداند دلیل گریههای ذوالفقار
در کنار چاه هرشب ایستاده جبرئیل
تا تکاند از سر دوش علی گرد و غبار
چند سالی هست بعد ماجرای فاطمه
لرزشی افتاده بر آن شانههای استوار
قامت سرو بلندش در هلال افتاده است
زیر بار رنجهای تلخ و سخت روزگار
جای رد ریسمانهای زمخت فتنه ها
سالها مانده است بر دست کریمش یادگار
وحیدقاسمی
پرواز در دوبال کبوتر دو بخش شد
یک بخش داشت با لگدی در دو بخش شد
یک بخش داشت یاس که در خانه ی علی
تاپشت در نیامده پر...پر...دو بخش شد
دیشب هزار تار به هم بافته ولی
امشب به زور گیسوی دختر دو بخش شد
هی در زدند و خانه به حیدر نگاه کرد
آن قدر در زدند که حیدر دو بخش شد
ما چند نقطه وای در از روبرو رسید
ما...خورد در به پهلو و مادر دو بخش شد
قبلا سه بخش داشت برادر به گفتگو
"محسن" که شد شهید برادر دو بخش شد
مهدی رحیمی
آقا سلام، روضه مادر شروع شد
باران اشک های مکرر شروع شد
آقا اجازه هست بخوانم برایتان
این اتفاق از دم یک در شروع شد
تا ریشه های چادر خاکی مادرت
آتش گرفت،روضه معجر شروع شد
فریادهای مادر پهلو شکسته ات
تا شد فشار در دو برابر شروع شد
این ماجرا رسید به آنجا که نیمه شب
بی اختیار گریه حیدر شروع شد
وقتی رسید قصه به اینجای شعر من
ایام خانه داری دختر شروع شد ...
دختر رسید تا خود آن لحظه ای که ظهر
یک ماجرا به قافیه سر شروع شد
وحید محمدی
روی زمین رهاشدنت می کشد مرا
گلزار روی پیرهنت می کشد مرا
از پشت دربْ فضه ی خود را صدا زدی
آن لحظه ی صدا زدنت می کشد مرا
دلشوره های هرشب من جای خود ولی
این گوشه گیریه حسنت می کشد مرا
دلواپسی و گریه ی من بی دلیل نیست
زهرا کبودی بدنت می کشد مرا
جای کفن قواره کنی پیرهن ولی..
داغ شهید بی کفنت می کشد مرا
هاشم محمدی آرا